رفتن به نوشته‌ها

نویسنده: جمشید فاروقی

نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی ساکن آلمان

انقلاب و کیک توت فرنگی/ فصل بیست و ششم: نامه

(پنجشنبه، ساعت هفت و بیست و شش دقیقه بعدازظهر) کامران راه خود را به سوی خانه در پیش گرفت. باران خفیفی می‌بارید. از همان باران‌های ریزی که پیاپی می‌بارند و خیال قطع شدن ندارند. قطرات…

پیکر “کرونازده” اقتصاد ایران بین درهای بسته هرات و سلیمانیه

تاثیر ویروس کرونا متفاوت است. پنجاه نفر را مبتلا می‌کند، یک نفر را می‌کشد. تاثیرات اقتصادی این ویروس نیز متفاوت است. می‌تواند در چین از نرخ رشد اقتصادی بکاهد، در عین حال می‌تواند برای پیکر…

“انقلاب و کیک توت فرنگی”/ فصل بیست و پنجم: عشق افلاطونی

(پنجشنبه، ساعت ۱۱ و پنجاه و یک دقیقه پیش‌ازظهر) کامران در کتابخانه را باز کرد و پیش از ورود کامل به کتابخانه، به درون آن سرک کشید. این تبدیل به یکی از همان عادت‌های سال‌های…

“انقلاب و کیک توت فرنگی”/ فصل بیست و چهارم: غرور و تحقیر

(پنجشنبه، ساعت ۱۱ و سی و دو دقیقه پیش‌ازظهر) کامران از مترو پیاده شد. قصد داشت سری به کتابخانه دانشگاه بزند. هر از گاهی گذرش به کتابخانه دانشگاه و به‌ویژه به کتابخانه‌ی کوچک دانشکده‌ی فلسفه…

فیلم سخنرانی در جمع‌ فرهنگ‌دوستان لاهه، چهارم ژانویه ۲۰۲۰

“انقلاب و کیک توت فرنگی”/ فصل بیست و سوم: آخرین برگ

(پنجشنبه، ساعت هشت و دوازده دقیقه صبح) تلفن زنگ زد. کامران شب سختی را پشت سر گذاشته بود. شبی پر از افکار پراکنده و به‌ظاهر بی‌ربط. مهار افکار و تخیلات خود را از دست داده…

“انقلاب و کیک توت فرنگی”/ فصل هیجدهم: هویت

(چهار‌شنبه، ساعت هفت و بیست و نه دقیقه صبح) کامران از صدای به هم خوردن در خانه از خواب بیدار شد. نیازی به کنجکاوی نبود. او می‌دانست که هایکه صبح‌ها خیلی زود از خواب بیدار…