در معرفی کتاب “باقر مومنی، رهروی در راه بیپایان” این کتاب در فرجامین نگاه یک زندگینامه نیست. بیشتر به یک سفرنامه میماند. حکایت سفر دور و دراز یک روح ناآرام و بیقرار است. روحی که…
یادداشتها و اندیشهها
نویسنده و روزنامهنگار ایرانی ساکن آلمان
در معرفی کتاب “باقر مومنی، رهروی در راه بیپایان” این کتاب در فرجامین نگاه یک زندگینامه نیست. بیشتر به یک سفرنامه میماند. حکایت سفر دور و دراز یک روح ناآرام و بیقرار است. روحی که…
(سهشنبه، ساعت شش و چهل و هشت دقیقه بعدازظهر) صدای زنگ در آمد. کامران پیش از گشودن در، نگاهی به چهره خود در آینه بزرگی انداخت که کنار رختآویز نصب کرده بودند. دستی به موهایش…
(سهشنبه، ساعت هشت و چهل و نه دقیقه بامداد) کامران روی تخت دراز کشیده بود. میدانست که باید بلند بشود، اما در خود توان آن را نمیدید. به سرنوشت خود و دوستان خود میاندیشید. به…