رفتن به نوشته‌ها

برچسب: ادبیات تبعید

انقلاب و کیک توت فرنگی/ فصل بیستم: شبح پوپولیسم

(چهار‌شنبه، ساعت نه و چهل و چهار دقیقه پیش‌ازظهر) کامران در سراسر مسیر خود، از ایستگاه بارباروزاپلاتس تا خانه مرتضی به شبح پوپولیسم اندیشیده بود. شبحی که در اروپا و نه تنها در اروپا، در…

“انقلاب و کیک توت‌فرنگی”؛ کندوکاوی در روان یک تبعیدی

دويچه وله: مراسم رونمایی و معرفی تازه‌ترین رمان جمشید فاروقی عصر روز شنبه ۲۴ آذر (۱۵ دسامبر) در کتابفروشی انتشارات فروغ در شهر کلن آلمان برگزار شد. در مراسم روز شنبه، حمید مهدی‌پور، مدیر نشر…

“انقلاب و کیک توت فرنگی”/ فصل شانزدهم: کلایدرمن

(سه‌شنبه، ساعت پنج و بیست و یک دقیقه بعدازظهر) کامران نگاهی به گوشت‌ها انداخت. گوشت‌ها نیم‌پز شده بودند. او کره را از یخچال درآورد، بخشی از آن را در هم‌زن کوچک ریخت و پودر سیر…

رمان انقلاب و کیک توت فرنگی: فصل هفتم: دیدار

(دوشنبه، ساعت ده و سه دقیقه پیش‌ازظهر) آیدا چند دقیقه پس از ساعت ۱۰ رسید و پدر خود را از گزند هیولای خاطرات نجات داد. نجاتی که اما موقت و گذرا بود. آیدا از در…

آنقلاب و کیک توت فرنگی/ فصل سیزدهم: نیکلای چرنیشفسکی

 (سه‌شنبه، ساعت نه و دوازده دقیقه پیش‌ازظهر) صدای زنگِ در آمد. کامران پشت میز کوچک آشپزخانه نشسته بود و مشغول خوردن صبحانه بود. هنوز احساس خستگی می‌کرد. از آن روزهایی بود که دلش می‌خواست یکی…

انقلاب و کیک توت فرنگی/ فصل دهم: تنهایی

(دوشنبه، ساعت پنج و هفت دقیقه بعدازظهر)  کامران وارد خانه شد. خانه‌ای انباشته از تنهایی. هیچ کس منتظر او نبود. در نخستین هفته‌های پس از جدایی‌اش از سودابه، گاهی دچار خطا می‌شد. در را که…

“انقلاب و کیک توت فرنگی”‌، فصل نهم: قهقرا

(دوشنبه، ساعت یک و سه دقیقه بعدازظهر)  کامران می‌دانست که مرتضی در کدام بخش و کدام اتاق بستری شده است. این دومین باری بود که ظرف این مدت به عیادت او می‌رفت. در گوشه‌ای واقع…

انقلاب و کیک توت فرنگی/ فصل هشتم: شیدایی

شیدایی (دوشنبه، ساعت یازده و پنجاه و پنج دقیقه پیش‌ازظهر) کامران از همان لحظه نخستی که پا به درون کافه کرومل گذاشته بود، حال و روزش تغییر کرده بود. پریشانی او را می‌شد با اندکی…