یادداشتها و اندیشهها
نقد جواد طالعی بر رمان “انقلاب و کیک توت فرنگی”، برگرفته از سایت “کیهان لندن” کامران، شخصیت محوری داستان، در جسم و روح و روان خود موجودیست که میتوان گفت نویسنده از طریق نگاهی جویا…
//جواد نجیب //به نقل از ایران امروز// در یادداشت پیشین با عنوان «معمای عشق در رمان انقلاب و کیک توت فرنگی» کوشش شد که ضمن ارائه یک تصویر کلی از داستان، از منظر مقوله عشق نگاهی به…
(چهارشنبه، ساعت هفت و چهل و شش دقیقه بعدازظهر) کامران پس از بازگشت از مرکز شهر کلن مدتی روی مبل لم داده بود و سرگرم خواندن روزنامهای شده بود. برایش حتی مهم نبود که این…
(چهارشنبه، ساعت نه و سی و هفت دقیقه پیشازظهر) کامران در ایستگاه بارباروزاپلاتس از مترو پیاده شد. از آنجا تا آپارتمان مرتضی راه زیادی نبود. حداکثر پنج یا شش دقیقه پیاده. او این مسیر را…
علی شریفیان یکی از نتایج آنچه در سال ۵۷ در کشور ما اتفاق افتاد، کوچ بی سابقه گروه زیادی از ایرانیان به خارج کشور بود. این کوچ میلیونها نفر را به تجربههای غریبی وادار کرد…
(چهارشنبه، ساعت دوازده و بیست و یک دقیقه ظهر) ظهر شده بود و بهرغم آن خیابان هنوز خلوت بود. خیابان پس از شبزندهداری طولانیاش از خواب بیدار نشده بود. رخوت و سستی را میشد در…
فصل دوم: خواب همچون یک رویا (دوشنبه، ساعت یک و نوزده دقیقه بامداد) کامران لیوان خالی شراب را در تاریکی اتاق با احتیاط تمام روی پاتختی گذاشت. چشمانش سنگین شده بودند، ولی نه آنقدر سنگین که…
(چهارشنبه، ساعت نه و چهل و چهار دقیقه پیشازظهر) کامران در سراسر مسیر خود، از ایستگاه بارباروزاپلاتس تا خانه مرتضی به شبح پوپولیسم اندیشیده بود. شبحی که در اروپا و نه تنها در اروپا، در…
انتشار فصل به فصل رمان “انقلاب و کیک توت فرنگی” (دوشنبه، ساعت هفت و چهل و هفت دقیقه بامداد) تلفن زنگ زد. صدای زنگ تلفن کامران را از خواب سحرگاهی بیدار کرد. او آباژور روی…