زبان نه تنها ابزار بازگویی اندیشه است، بلکه اندیشیدن تنها در همنشینی واژهها ممکن است. از این رو، اندیشه سکولار برای بالیدن خود به زبانی سکولار نیاز دارد. زبان پاکیزه راه را برای پالایش اندیشه هموار میسازد، اندیشه را از آلایندهها میرهاند و تازه آنگاه فضا را برای اندیشیدن ممکن میسازد. حال آنکه زبانی آلوده و کدر نمیتواند محملی برای اندیشهای زلال و شفاف باشد. برآیند زبان آلوده معجونی است که فهم را دشوار میسازد و میتواند در آمیزش یقین و گمان، دانستن و داوری، راستی و ناراستی، ذهن را به بیراهه بکشاند، تاج حقیقت بر سر توهم بنشاند، از هوشمندی بکاهد و در کمین فریب خردی پرسشگر بنشیند.
مفهوم “مشروعیت” در زبان فارسی یکی از گرههای اصلی جامعهشناسی سیاسی ایران است. گرچه متفکران و صاحبنظران سکولار از مفهوم “مشروعیت” درک و برداشتی غیردینی دارند، اما بار دینی این مفهوم را نمیشود انکار کرد. برای آنکه به درکی سکولار از مسائل اجتماعی دست یابیم، بیتردید باید از دو عرصه در رویکردمان دینزدایی کنیم: یکی در متد نگرشمان و دیگری در مفاهیمی که به کار میگیریم. وظیفه لایروبی از دانش اجتماعی آلوده به بار دینی یکی از اولویتهای اندیشهورزان به شمار میآید.
درک و فهم صحیحتر رابطه دولت و ملت در جامعهشناسی سیاسی ایران از جمله در گروی یافتن گزینهای درخور برای مفهوم مشروعیت است. چالش یافتن یک معادل مناسب برای این واژه بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برآمد نامتعارف آن از اهمیت و وزن بیشتری برخوردار شده است. به سخن دیگر پرداختن به حکومتی که در توضیح حقانیت خود پشت شریعت ایستاده است و با سنجه شرعی و غیرشرعی به داوری ارزشها و رفتارهای خود و دیگران میپردازد ضرورت یافتن معادلی پالوده از دین را برای این مفهوم دو چندان ساخته است.
وجود معادلهای نادقیق برای بسیاری از مفاهیم علوم اجتماعی در ایران آن پدیده عجیبی نیست که روبهرو شدن با آن باعث حیرت کسی شود. تلاشهایی پراکنده نیز برای جایگزین کردن این معادلها اینجا و آنجا مشاهده میشود. اغلب به طور فردی و در بسی موارد بهگونهای ناپیگیر. کسانی که با متنهای علوم اجتماعی و بهویژه با متنهای فلسفی سروکار دارند، میدانند که یافتن یک معادل برای یک مفهوم در زبان فارسی میباید چنان هوشمندانه صورت گیرد که خویشاوندان مفهومی آن را نیز در بر گیرد.
در مورد یافتن معادلی مناسب برای مفهوم Legitimacy وضعیت حتی حساستر و مهمتر است. اینجا موضوع تنها بر سر پالایش زبانی یا گزینههای برخاسته از سلیقه نیست. باید برگردان مناسب مفهوم Legitimacy در فارسی به اسارت آن در قاب تنگ و کدر شرع و شریعت پایان دهد. اسارتی که مانعی بزرگ در پیریزی و ممکن ساختن نگرشی علمی به جامعه ایران و به فراخور آن فهم درستتر رابطه دولت و ملت ایجاد کرده است. از این رو، رهایی برگردان این مفهوم از ترشحات دو واژه شرع و شریعت که در ریشه لغوی آن نطفه بسته برای جامعهشناسی سیاسی الزامی است.
همین الزام من را بر آن داشت در راستای یافتن معادلی مناسب برای مفهوم Legitimacy تلاش کنم. از آنجا که یافتن واژهای مناسب برای مفهوم مشروعیت نیاز به همراهی اندیشهورزانی دارد که در این عرصه فعالیت میکنند، بر آن شدم آن را از طریق نشریه “آوای تبعید” و شبکههای اجتماعی مطرح کرده و به بحث بگذارم. به باور من، در نبود فرهنگستانی توانمند و سکولار، یگانه راه حل برای چنین معضلاتی هماندیشی با فرهیختگانی است که به ضرورت این پالایش در علوم اجتماعی ایران پی برده و در این مسیر گام برمیدارند.
در این یادداشتها به ناگزیر برای هماهنگ کردن مباحث و تسهیل فهم گفتهها همچنان از واژه “مشروعیت” بهره میگیریم. به آن امید که در پایان این یادداشتها بتوانیم گامی در حذف قطعی این برگردان آلوده برداریم.
طرح بحث
جستوجو برای برگردان مناسب مفهوم Legitimacy باید چنان باشد که دیگر مفاهیم ترکیبی و تکمیلی این مفهوم را نیز شامل شود. از آن جمله میتوان به illegitimate (نامشروع)، erosion of legitimacy (زوال مشروعیت) و legitimacy crisis (بحران مشروعیت) اشاره کرد. اگر بتوان معادلی مناسب برای این مفهوم یافت که هم در حوزه علوم اجتماعی کارکرد داشته باشد و هم در سایر عرصهها و از جمله در حقوق خانواده، آنگاه میتوان گفت که موفق شدهایم پای شرع و شریعت را در تنظیم مناسبات انسانها با یکدیگر نیز قطع کنیم. هم در رابطه بین دولت و ملت و هم در رابطه بین انسانها با یکدیگر. به سخن دیگر باید حقوق خانواده نیز از هجمه مفاهیمی همچون “رابطه نامشروع” و “فرزند نامشروع” در امان ماند. چون قرار نیست در امور خانواده نیز داوری درباره مناسبات بین انسانها و سرنوشت انسانها به شرع و شریعت سپرده شود. اما توجه ما در این تلاش گروهی بر یافتن معادل مناسبی برای مشروعیت در حوزه اجتماعی و جامعهشناسی سیاسی است.
مشروعیت در رویکردی فرادیدی یک باور است. در حوزه علوم اجتماعی باور جامعه است به حقانیت یک حکومت، صرفنظر از اینکه آیا آن حکومت از نگاه فردی یا گروهی از افراد حقانیت داشته باشد یا فاقد حقانیت تلقی گردد. باور اکثریت مردم یک جامعه میتواند به یک حکومت مشروعیت ببخشد یا از آن حکومت سلب مشروعیت کند.
هرگاه از باور اجتماعی سخن به میان آید میتوان گفت که این باور نمیتواند ریشه در گزینش فردی و تصادفی داشته باشد و ناگزیر بر پایههایی غیرفردی استوار است. و از آنجا که حکومتهای مشروع متنوعند، پس باید فرض را بر آن گذاشت که پایههای جمعی شکلگیری چنین باوری در یک جامعه نیز نمیتواند یکسان باشد.
فهم پایههای شکلگیری باور جامعه به حقانیت حکومت وابسته به درک تفاوت بین دو مفهوم مشروعیت „Legitimacy“ و قانونیت (Legality) است. گرچه دانش سیاسی امروز ما درباره مفهوم مشروعیت بیتردید متاثر از جامعهشناسی ماکس وبری است، اما تلاشهای بعدی جامعهشناسان از کاستیهای موجود در نگاه وبری به مفهوم مشروعیت پرده برگرفته است. به عنوان نمونه و با عزیمت از گفتمانهای متاخر پیرامون دو مفهوم قانونیت و مشروعیت، میتوان به این نتیجه رسید که ماکس وبر بهویژه در گونه مدرن مشروعیت یک دولت دموکراتیک و قانونمدار تمایز دقیقی بین این دو مفهوم قائل نشده است.
یورگن هابرماس بر این باور است که تعریف ماکس وبر از دو مفهوم مشروعیت و قانونیت در یک جامعه دموکراتیک ناگزیر آشکارا ره به یک گردش بین این دو مفهوم میبرد. همان گردشی که یکی را بر بستر دیگری توضیح میدهد و قادر به قائل شدن تمایز دقیق نظری بین آنها نیست.
یکی پنداشتن و تمایز قائل نشدن بین دو مفهوم مشروعیت و قانونیت عملا منجر به کژفهمی ما از مفهوم مشروعیت میگردد. چون بسیاری از حکومتها در پهنه تاریخ از مشروعیت برخوردار بودهاند، بی آنکه شیوه کسب و حفظ قدرتشان بر قانونیت استوار بوده باشد.
در جامعهشناسی ایران که عمدتا برخاسته از ترجمه آثار پژوهشگران و متفکران غربی است، دقت لازم در امر معادلیابی برای دو مفهوم مشروعیت و قانونیت به کار گرفته نشده است. یکی پنداشتن این دو مفهوم را حتی نزد فرهیختگانی همچون داریوش آشوری نیز میبینیم. وی در فرهنگ علوم انسانی برای هر دو مفهوم Legality و Legitimacy معادلهای مشروعیت و قانونیت را پیشنهاد کرده است.
تردیدی نیست که ریشه لغوی هر دو مفهوم Legality و Legitimacy واژه „Lex“ به معنی قانون است. اما همریشه بودن این دو مفهوم نمیبایست منجر به برداشتی واحد از معنی آنها گردد. به سخن دیگر قانونیت برخلاف مشروعیت از جنس باور نیست. قانونیت داشتن یک حکومت، یعنی مبتنی بودن آن حکومت است بر قانونی مدون، موجود و قابل رجوع. حال آنکه مشروعیت یک حکومت سیاسی یعنی باور به حقانیت آن. باوری که میتواند وجود داشته باشد یا از بین برود. از این منظر قانونیت بازتابگر یک موقعیت عینی حقوقی است و مشروعیت بازتابگر یک موقعیت ذهنی غیرفردی و کمابیش فراگیر.
فراخوانی به اندیشهورزان
یافتن گزینهای درخور برای مفهوم “مشروعیت” فراتر از یافتن معادلی زیبا برای یک واژه غیرپارسی است. موضوع بر سر سلیقه و پسند و ناپسند، خوشایند و ناخوشایند یک گزینه پیشنهادی نیست. پالایش جامعه شناسی سیاسی ایران و تلاش برای فهم و تنظیم رابطه دولت و ملت در این کشور از جمله به یافتن گزینهای درخور برای این مفهوم نیاز دارد. برای انجام این کار باید چند نکته را در نظر گیریم:
- پیشنهاد یک گزینه باید با توضیح همراه باشد و پیشنهاد دهنده باید بتواند نشان دهد که چرا این معادل و این گزینه میتواند در زدایش بار دینی این واژه موثر افتد
- توجه باید معطوف به یافتن گزینهای مناسب برای مفهوم مشروعیت در حوزه جامعهشناسی سیاسی باشد. بنابراین موضوع بر سر یافتن معادلی برای بیان مشروعیت یا عدم مشروعیت یک حکومت است و نه یافتن معادلی غیردینی برای رابطهای نامشروع
- گزینه پیشنهادی باید در مورد مفاهیم خویشاوند مفهوم مشروعیت نیز قابل استفاده باشد. به سخن دیگر، در مورد مفهومهایی همچون نامشروع، فقدان مشروعیت، زوال مشروعیت و بحران مشروعیت نیز بشود از آن بهره گرفت و از آن بتوان هم به شکل اسم و هم به شکل صفت استفاده کرد
- به تفاوت مفهومی دو واژه “مشروعیت” ( (Legitimacyو “قانونیت” (Legality) نیز باید توجه شود. شاید بتوان همزمان گزینههای مناسبی برای هر دو پیشنهاد کرد
- گزینه پیشنهادی باید تا حد امکان ساده و فهمپذیر باشد. این موضوع میتواند در پذیرش و کاربرد عمومی آن موثر واقع گردد
مشارکت و همراهی گسترده در یافتن یک گزینه درخور و تلاش برای ترویج آن از اهمیت زیادی برخوردار است. در این راستا هیچ محدودیتی وجود ندارد و هر چه تبادل نظر گستردهتر باشد، احتمال یافتن گزینهای مناسب بیشتر خواهد بود.
برای مشارکت در این گفتمان میتوانید به حساب کاربری نویسنده در فیسبوک مراجعه کنید:
1 ـ نوشته اند : « مشروعیت …. در حوزه علوم اجتماعی باور جامعه است به حقانیت یک حکومت » ، و چند بار « حقانیت » را به جای « مشروعیت » به کار برده اید . در واقع به دلیل تزاحم کاربرد « مشروعیت » در دو حوزه درهم تنیده سیاست و دین ، جانشینی « حقانیت » به جای Legitimacy کم و بیش رایج شده چندان که جناب فاروقی نیز آن را به کار برده است . 2 ـ « فرمان روایی » یعنی باور به روا و پسندیده بودن فرمان « حاکمان » با « مقبولیت » و « پذیرش و ـ چه بسا ـ کرنش » غالب مردم قرابت و با « حقانیت » تداخل دارد . 3 ـ Legitimacy بر پسند همگانی یا پسند چیره دلالت دارد و با توجه به وجود واژگان و عبارت های همپوشان رایج ، ساخت واژگان تازه ممکن است فهم منظور دیگران را دشوارتر کند . 4 ـ تعصب دین ستیزانه نویسنده با رواداری بایسته همزیستی ناسازگار است و همراهی و همگامی را دشوار می کند .
با درود آقای فاروقی، من بسیار دوستدار توانمند سازی زبان فارسی استم. ما در ایران زبان ها و گویش های فراوان داریم. باید از واژه های آنها برای این توانمندسازی بهره جست. همین کار را کشورهای آلمانی زبان، فرانسه و انگلیسی زبان با وام گرفتن از زبانهای لاتین و یونانی کردند. در مواردی حتی پیشوندهای واژه گان آنها را برداشته و بکار برده و میبرند. (poly, de, dis, multi, phil, …) به نگر من اساسن این رویکرد نادرستی است که بخواهیم برای یک/هر واژه عربی و بویژه فقهی-اسلامی بدنبال واژه جایگزین در فارسی باشیم. ما نزدینن همه واژگان دانشیک در همه رشته ها را از کشورهای غربی میگیریم. زبان عربی و فقهی دارای هیچگونه جایگاهی در دانشهای امروزی نیستند.
در برخی موردها از فارسی به دیگر زبان ها هم این مشکل هست. برای مثال شما برای برگردان “رند و یا ساغر و …” به آلمانی یا انگلیسی چه میخواهید بگویید؟
پس شاید راهکار این باشد، که ما دنبال چه چیزی استیم که مکمل واژه قانون گرایی باشد. برای مثال: رقصیدن از عربی میاید. همانطور که یک استاد با ذوق آمده برای رقص واژه “وشت” را که از گویش های محلی برای گشت (dance, Tanz) است، جایگزین ان کرده است، و چیزهای گوناگون برای ان ساخته: وشتنده، وشتیدن، وشتگر، وشتار، وشتن. در آلمانی 50% واژگان ساختگی استند. در باقی زبان های اروپایی نیز کم و بیش.
آن پسوند -ییت (مشروطیت، ایرانیت و …) که شما و دیگران بکار میبرید، اساسن ایرانی و فارسی نیست. ما در فارسی -ی و گرایی و ایگی داریم.
واژه مفهوم را بسیار بکار برده اید که شوربختانه همه و شما آن را اشتباه بکار میبرید. اگر چیزی مفهوم است، پس دیگر نیازی به توضیح و تشریح و فهماندن آن به دیگران نیست؟! باید گفت و نوشت: بگرت=concept. بگرت را نخست باید توضیح داد، تعریف کرد. مثلن بگرت آزادی، گشتاور، و … در گویش لری برای گرفتن “گرتی=greti” میگویند. پیشوند ب نیز در فارسی بکار برده میشود. گرتی، گرفتی و سپت و کپیره (لاتین) و گریف (آلمانی، از اینرو “بگریف” ساخته شد) همریشه استند.
مفهوم در واقع برای term است، که در اوستایی نیز ترم tarm میگویند. نیاز به شجاعت و زمان دارد تا اینها جا بیافتند. صادق هدایت نیز واژه گان پیشنهادی برای عدلیه، نظمیه، بلدیه را ریشخند میکرد.
همانطور که خودتان در بالا یک طوری میان سهان تان (جملاتتان) نوشتید، با زبان درهم برهم، اندیشیدن نیز درهم برهم خواهد شد. زبان فارسی هم باید مرتب شود و هم واژگان درست بیابد.
همانطور که بیشتر اروپایی ها از sign, دو واژه دیگر ساختند: signatur, signal. ما هم میتوانیم بسازیم: نشان، نشال، نشانزد. نمیشود به کره ماه و ماه سال یکی گفت، از اینرو ماه و مانگ (کره ماه). اروپا: month, moon; Monat, Mond و …
تکرار میکنم گاهی وقت ها برای ساخت واژه ایی نوین شاید باید از یک چارچوب بیرون رفت و ذهن را طوری دیگر کوک کرد.
شاد باشید
فریدون